عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



این وبلاگ رو تقدیم میکنم به تمام دختر وپسرای که عاشقند و پای عشقشان میماند........حتی کسانی عاشق نیستند..............نظر یادتون نره (این وبلاگ متعلق به تمامی مردم میباشد)

لطفا نظر گرم خود را در مورد وبلاگ بدید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان د نــیــای عــــاشـقــــ��ـــــــــــــ ــــى و آدرس love859.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 109
بازدید هفته : 160
بازدید ماه : 159
بازدید کل : 64184
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 107
تعداد آنلاین : 1


فال عشق

آمار مطالب

:: کل مطالب : 226
:: کل نظرات : 107

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 50
:: باردید دیروز : 109
:: بازدید هفته : 160
:: بازدید ماه : 159
:: بازدید سال : 7229
:: بازدید کلی : 64184

RSS

Powered By
loxblog.Com

مجال هن هـمین باشد که پـنـهـان عشق او ورزم....

یک شنبه 4 ارديبهشت 1390 ساعت 21:27 | بازدید : 814 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند

يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني

تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!

 

خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس
نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينکه نبندی دل به رؤيا ها
بدونی بی تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ



:: موضوعات مرتبط: شعر , جملات زیبای عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
یک شعر بسیار زیبا
یک شنبه 4 ارديبهشت 1390 ساعت 21:15 | بازدید : 603 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )
 

نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا به چشم خویشتن دیده ام که این کلمه
چون زنان آوازه خوان سنگ فرش خیابان ها را پی می گیرد
و در میدان های بزرگ شهر چون روسپیان به هوس آلوده
و چون جذامیان از شهرها می رانندش
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا شنیده ای که این کلمات در میکده ها
همراه با هذیان مستان به لفظ می آید
هنگامی که سخن دوستت دارم در خیابان های کلام گریزان می گردد
مردم به آن حمله ور و سنگسارش می کنند
و آن گاه به آسایشگاه روانی رهبری اش می کنند
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا سخنی که بین لبانم برای نثارت برگرفته ام
پاکیزه و شفاف چون پروانه ای از نور است
و هرگاه که لبانم را ترک کرد به سوی دشت های سکوت پرمی گیرد
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا نمی خواهم در پرگرفتن این سخن به سویت، دوستان دشمن
با تعریف ها و بذله گویی شان آلوده اش کنند
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
اما قادرم دوستت دارم را
به آرامی وقتی تو در خوابی با تمام وجودم بالای پیشانی ات کتابت کنم
تا سرانگشتان رؤیاهایت آن را برگیرند

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
جمعه 2 ارديبهشت 1390 ساعت 8:33 | بازدید : 555 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

 

منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

 

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری

 

سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

 

اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب

 

خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست

 

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی

 

سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

 

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند

 

با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

 

من از این طالع شوریده برنجم ور نی

 

بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست

 

از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش

 

غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

 

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

 

ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

 

شیر در بادیه عشق تو روباه شود

 

آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست

 

آب چشمم که بر او منت خاک در توست

 

زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست

 

از وجودم قدری نام و نشان هست که هست

 

ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست

 

غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است

 

در سراپای وجودت هنری نیست که نیست


:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
مطرب عشق(حافظ)
جمعه 2 ارديبهشت 1390 ساعت 8:30 | بازدید : 683 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

مطرب عشق عجب ساز ونوایی دارد

نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش اهنگ وفرح بخش هوایی داد
پیردردری کش ما گرچه ندارد زروزور
خوش عطابخش وخطاپوش خدایی دارد
محترم دار ولم کاین مگس قندپرست
تا هوا خواه تو شد فر همایی دارد
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است جگر سوز دوایی دارد
ستم از غمزه میاموز که در مکتب عشق
هر عمل اجری وهرکرده جزایی دارد
نغز گفت ان بت ترسا بچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
و از زبان تو تمنای دعایی دارد

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
جمعه 2 ارديبهشت 1390 ساعت 8:27 | بازدید : 701 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

سينه مالامال درد است ای دريغا مرهمی
دل ز تنهايی به جان آمد خدا را همدمی

 چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

 زيرکی را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پريشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طريق عشقبازی امن و آسايش بلاست
ريش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نيست
ره روی بايد جهان سوزی نه خامی بی‌غمی
آدمی در عالم خاکی نمی‌آيد به دست
عالمی ديگر ببايد ساخت و از نو آدمی
خيز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهيم
کز نسيمش بوی جوی موليان آيد همی
گريه ی حافظ چه سنجد پيش استغنای عشق
کاندر اين دريا نمايد هفت دريا شبنمی


:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
یوسف گمگشته....
جمعه 2 ارديبهشت 1390 ساعت 8:26 | بازدید : 664 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده حالت به شود دل بد مکن

 

وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور

 

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشي اي مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت

 

دايما يک سان نباشد حال دوران غم مخور

 

هان مشو نوميد چون واقف نه‌اي از سر غيب
باشد اندر پرده بازي‌هاي پنهان غم مخور
اي دل ار سيل فنا بنياد هستي برکند

 

چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور
در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم

 

سرزنش‌ها گر کند خار مغيلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد

 

هيچ راهي نيست کان را نيست پايان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب

 

جمله مي‌داند خداي حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌هاي تار

 

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور


:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
ای پادشه خوبان داد از غح تنهای...
جمعه 2 ارديبهشت 1390 ساعت 8:18 | بازدید : 759 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

 

اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي دل بي تو به جان آمد وقت است كه باز آيي

اي كه در كشتن ما هيچ مدارا نكني سود و سرمايه بسوزي و محابا نكني

 

ديده ما چو اميد تو درياست، چرا به تفرج گذري بر لب دريا نكني

 

گفتند خلايق كه تويي يوسف ثاني چو نيك بديدم به حقيقت به از آني

 

تشبيه دهانت نتوان كرد به غنچه هرگر نبود غنچه بدين تنگ دهاني

 

گويي بدهم كامت و جانت بستانم ترسم ندهي كامم و جان بستاني

 

سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي دل ز تنهايي به جان آمد خدايا همدمي

 

تو كه كيميا فروشي نظري به قلب ما كن كه بضاعتي نداريم و فكنده ايم دامي

 

به كجا برم شكايت به كه گويم اين حكايت كه لبت حيات ما بود و نداشتي دوامي

 

هزار جهد كردم كه يار من باشي مراد بخش دل بيقرار من باشي

 

نوبهار است در آن كوش كه خوشدل باشي كه بسي گل بدمد بازو تو در گل باشي

 

اي كه دايم به خويش مغروري گر تو را عشق نيست بد معزوري

 

روزگاريست كه مارا نگران مي داري مخلصان را نه به وضع دگران مي داري

 

داني مراد حافظ از اين درد و غصه چيست از تو كرشمه يي و ز خسرو عنايتي

 

اي كه با سلسله زلف دراز آمدي فرصتت باد كه ديوانه نواز آمده ايي

 

ساعتي ناز مفرما وبگردان عادت چون به پرسيدن ارباب نياز آمده يي

 

اي پيك راستان خبر يار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

 

عمريست تا دلت ز اسيران زلف ماست غافل ز حفظ جانب يار خود مشو

 

اي نور چشم من سخني هست گوش كن چون ساغرت پر است بنوشان و نوش كن

 

در راه عشق،وسوسه ي اهريمن بسيست پيش آي و گوش دل به پيام سروش كن

 

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
فقیر
چهار شنبه 31 فروردين 1390 ساعت 10:59 | بازدید : 586 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

اي بينوا ، كه فقر تو ، تنها گناه توست !
در گوشه اي بمير! كه اين راه ، راه توست

اين گونه گداخته ، جز داغ ننگ نيست
وين رخت پاره ، دشمن حال تباه توست

در كوچه هاي يخ زده ، بيمار و دربدر
جان مي دهي و مرگ تو تنها پناه توست

باور مكن كه در دل شان مي كند اثر
اين قصه هاي تلخ كه در اشك و آه توست

اينجا لباس فاخر و پول كلان بيار
تا بنگري كه چشم همه عذرخواه توست

در حيرتم كه از چه نگيرد درين بنا
اين شعله هاي خشم كه در هر نگاه توست !



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
کوچه
چهار شنبه 31 فروردين 1390 ساعت 10:45 | بازدید : 560 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

 
بي تو، مهتاب‌شبي، باز از آن كوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم،
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.
در نهانخانة جانم، گل ياد تو، درخشيد
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
يادم آم كه شبي باهم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم.
تو، همه راز جهان ريخته در چشم سياهت.
من همه، محو تماشاي نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشة ماه فروريخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد، تو به من گفتي:
-” از اين عشق حذر كن!
لحظه‌اي چند بر اين آب نظر كن،
آب، آيينة عشق گذران است،
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است،
باش فردا، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم:‌” حذر از عشق!؟ - ندانم
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، كه دل من به تمناي تو پر زد،
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي، من نه رميدم، نه گسستم ...“
باز گفتم كه :  تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب، نالة تلخي زد و بگريخت ...
اشك در چشم تو لرزيد،
ماه بر عشق تو خنديد!
يادم آيد كه : دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم.
نگسستم، نرميدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌هاي دگر هم،
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم ...
بي تو، اما، به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
سه شنبه 30 فروردين 1390 ساعت 16:3 | بازدید : 632 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

 
به هر جا که نگاه میکنم تو را میبینم. تصویر تو تنها
 
چیزیست که چشمهایم باور میکند. دستان لرزانم را
 
دراز میکنم تا صورت مهربانت را لمس کنم اما به
 
یکباره محو میشود و من به یاد میاورم که تو در کنار
 
من نیستی. چشمهایم را آرام می بندم، صدایت در
 
گوشم میپیچد، طنین خنده هایت همه جا را پر
 
میکند، بی اختیار لبخند میزنم ولی صدایت دور و
 
دورتر میشود و ......من به یاد میاورم که باز هم تو
 
نیستی. چه شیرین است تمام لحظه ها را به یاد تو بودن
 

دلم میخواد با تو در کنار ساحل بنشینم سرم را
 
روی شانه ات بگذارم و امواج آبی را نگاه کنم و به
 
آواز امواج گوش بسپارم. دلم برای آرامش نیلگون
 
امواج تنگ شده ، دلم برای چشمهای زیبای تو تنگ
 
شده، دلم هوایت را کرده است


:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
ای شب....
سه شنبه 30 فروردين 1390 ساعت 16:0 | بازدید : 614 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از درد توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده  از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی‌ها کرده پاک
ای تپش‌های دل سوزان من
آتشی در سایه‌ی مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه‌ها پربارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
فاصله....
سه شنبه 30 فروردين 1390 ساعت 15:53 | بازدید : 570 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

میان من و تو فاصله هاست
کاش می دانستی
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشیدن داری
دستهای تو توانایی آن را دارند که مرا زندگانی بخشند
چشم های تو به من می بخشند
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطح برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست
می توانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را می بخشی
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید
آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی
روی تو را کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن سر را
که عجیب عاقبت مرد
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
افسوس کاشکی می دیدم...



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
اشعار کوتاه....
سه شنبه 30 فروردين 1390 ساعت 15:45 | بازدید : 561 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

چندی است که بیماره وفایت شده ام          

 در بستر عشق و چشم به راحت شده ام

این را تو بدان اگر بمیرم روزی               

مسئول تویی که من فدایت شده ام

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم         

 چه کنم یاد نداد حرف دگر استادم

................

گل یخ در زمستان تو هستم

اسیر نازه چشمان تو هستم

مرا پرپر مکن با بی وفایی

که من مشتاق دیدار تو هستم

از دوست چه میماند از آیینه فردا

جز حرف دل انگیزش.جز خاطره ای زیبا

..................

امشب شب آخریه که مزاحمت میشم

خورشید فردا ماله تو ببخش که عاشقت شدم

بدرقه لازم ندارم میرم ای عزیزترین

نزار بمونه زیره پا قلبمو بردار از زمین

دوست دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود

غافل از اینکه دل من منتظر اشاره بود

.....................

 ای دل سوزانده  سامانم کو ؟

ای کالبد تهی شده جانم کو؟

امروز که از همیشه مشتاق ترم

ای خانه ی سوتو کور مهمانم کو

 نسبت به تو حس بی میلی دارم

من ناز نمیخرم شما هم نفروش

چون عاشق کشته مرده خیلی دارم



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
سه شنبه 30 فروردين 1390 ساعت 15:36 | بازدید : 661 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

تو شب خیس مژه هام یه شب بیا قدم بزن

با رقص تلخ اشک من ساز دوست دارم بزن

اتاق آرزوهامو خیلی مرتب چیدمش

بیا و با یه چشمکت اتاقمو بهم بزن

سخته برات تنهاییاتو کوک کنی

با عشق من چشای نازتو ببند ٬ برای من یه کم بزن

می خواستم از نگات بگم ٬ دوباره لغزید قلمم

قصه نویس رویاها بیا واسم قلم بزن

بگو دوسم داری یا نه ؟ یه جور بهم نشون بده

بقیه زندگیمو با این جواب رقم بزن

به جای ابرا واسه تو شب تا سپیده باریدم

به خاطر هرکی میخوای تو لااقل یه نم بزن

اون عکسی که ازم دیدی توش یه چیزایی کم داره

تو جای من رو گونه هام هاشور زرد غم بزن

بگو تو زندگیت کیه رد نشو از سوال من

زیر جواب نقره ایت چندتا برام قسم بزن

مجنون چی رو بلد نبود که لیلی قسمتش نشد

تو ام توی طالع من نقش بد ستم بزن

عاشقی سخت و آسونه ٬ بستگی به دلت داره

دوس داری بهتر بدونی یه سر به این دلم بزن

پیش خودت نگو که عشق همیشه عشقای قدیم

بیا یه بار از عشقای قشنگ حالا دم بزن

نامه باید خودش بیاد تا بنویسیش واسه من

تو خلوتت سری به این یه حس محترم بزن

سخته ولی جور دیگه شعرو باید تموم کنم

دلم که رفت چیزی اگه مونده ازم بیا بزن

زخم تو ٬ زخمتو می خوام ٬ هر دو واسم مقدسه

چه خنجرو ٬ چه عشقتو فقط واسه خودم بزن

یه وقت اگه تنها شدی با عشق و ساز و زمزمه

به خاطر من یه بارم ٬ من به تو می رسم بزن



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
اگر....
سه شنبه 30 فروردين 1390 ساعت 15:2 | بازدید : 610 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

 

اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم

اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم

اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم

اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم

اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود

اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم

اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم

اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم

اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید

اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم

اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم

اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
عشق یعنی ........
سه شنبه 30 فروردين 1390 ساعت 14:51 | بازدید : 672 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

 

 

عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن بدست
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پرزدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی مستی و دیوانگى
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحطه های ناب ناب
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
 
 عشق یعنی با جهان بیگانگى
 

 

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نامه ای عــــاشــــقانه
یک شنبه 28 فروردين 1390 ساعت 11:17 | بازدید : 634 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه
از عشق مینویسم از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت
مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم
یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم
تو در کنارم نیستی ، اما همیشه در قلب منی
مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد تو هستم ، مینویسم که بگویم خیلی برایم عزیزی عزیزم
با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم.
اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ، نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ، جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده .
دلتنگ تو هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان خواند ، قلمی که در این لحظه مرا یاری کرد ، که برای تو بنویسم نامه ای عاشقانه ، که به عشق تو نوشتم کلامی جاودانه . خیلی دوستت دارم ای تنها بهانه برای بودنم.
از سرآغاز نامه ، تا پایان  روزی صدها بار بخوان نامه را ، و حس کن درد دل عاشق مرا.
ببین چقدر تو را دوست دارم ، ببین چقدر تو برایم عزیزی.
مواظب دلت باش ای بهترینم ، من همیشه و همیشه به یادت هستم نازنینم.



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
اگه کنارم بــــودی
چهار شنبه 18 اسفند 1389 ساعت 17:38 | بازدید : 799 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

کنارم که نیستی همه چی سراب ِ

پر از بغض ِ دنیام ، نفسهام عذاب ِ

تو حبس ِ سکوتم پر از هق هق و درد

ببین درد ِ دوریت با این دل چه ها کرد

کنارم که نیستی پر از اشک ِ چشمام

همون حس ِ تلخی که هیچوقت نمیخوام

یه کابوس ِ لحظم بدون ِ حضورت

شده خون ِ رگهام همۀ وجودت

من ِ تشنه آخر از عشقت میمیرم

تو باشی با عشق ِ تو آروم میگیرم

تو هستی که قلبم پر از عشق و شور ِ

بدونِ تو نبض از دلم خیلی دور ِ

کنار تو بودن یه حس ِ دوبارس

مث ِ لحظه هایی که غرق ِ ترانه س

کنارم بمون تا نفس یاورم شه

تو آغوش ِ تو بودن بازم باورم شه

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
حرف آخر
چهار شنبه 18 اسفند 1389 ساعت 17:32 | بازدید : 650 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

 

این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است...

 

بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!

 

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست....

 

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید!

 

وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک...

 

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه

 

همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی ....

 

ای وای از فردا... و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد ....

 

آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست ....

 

نشست و گریست با همان دل پر از خون ، با آن پاهای خسته و قلبی شکسته....

 

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
چهار شنبه 18 اسفند 1389 ساعت 17:29 | بازدید : 722 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

صد گونه زحمت داده ام، صدگونه رحمت کرده ای
دیدی زمن صد غفلت و ، صدها محبت کرده ای

در من تو می جوشی نه من ، وین می تو مینوشی نه من
چون شکرت ای ساقی کنم  از بس کرامت کرده ای

هرجا که افتادم زپا، ناگه ترا کردم صدا
غافل که آندم هم مرا نوعی هدایت کرده ای

تا آزم از نابخردی، چون کودکان چوبم زدی
دریای رحمت بود اگر ، گاهی عقوبت کرده ای

من چیستم من کیستم، این عاریت من نیستم
من هیچم ای بود ابد، با من مروت کرده ای

من در قفس دل در هوس ، ای با من اندر هر نفس
خاری از این گلزار را ، مشمول عزت کرده ای

بال و پرم را باز ده ، در من مرا پرواز ده
طبع هما را ای که خود، سلطان همت کرده ای

جز او چه در گیتی به پا؟ او مایه بند رنگ ها
دیدی به جز او هرچه را ، ای دیده غفلت کرده ای



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
اینجا....
چهار شنبه 18 اسفند 1389 ساعت 17:28 | بازدید : 753 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

اینجا که من رسیده ام ...


ته دنیای بدون تو بودن است!!


همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!


ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!


خوب تماشا کن...


دلم هم تنگ نشده!


یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم ...


تو باش و دل من و همه فریادهایی که ...

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
صدایـــــم کـــــن ای دل......
چهار شنبه 18 اسفند 1389 ساعت 17:22 | بازدید : 491 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

صدام كن
اگه یه روزی چشمات پر از اشك شد و دنبال یه شونه گشتی كه گریه كنی
صدام كن
بهت قول نمی دم كه ساكتت كنم منم پا به پات گریه می كنم
صدام كن
اگه دنبال مجسمه سكوت می گشی تا سرش داد بزنی
صدام كن
قول میدم ساكت بمونم
صدام كن
اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی كنه
صدام كن
من همیشه همراه تو ام
صدام كن
اگه ...........
نه دیگه دنبال بهونه نگرد كه صدام كنی
فقط صدام كن



:: موضوعات مرتبط: شعر , عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
چهار شنبه 18 اسفند 1389 ساعت 17:21 | بازدید : 697 | نوشته ‌شده به دست علیرضا | ( نظرات )

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
سه شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 17:19 | بازدید : 751 | نوشته ‌شده به دست | ( نظرات )

در جانِ این درخت ، تو جشنِ جوانه ای
سر سبزیم ز توست که سبز آشیانه ای
خون بهار در رگ من موج می زند
گل می کنم به شوق تو با هر بهانه ای
آه ای پریچه ، خانه ی من از تو روشن است
بر این دریچه ، جلوه ی ماه شبانه ای
دست خدا سرشته تو را چون فرشته ها
خوبا!تو خوش ترین غزل عاشقانه ای
حقا که شعر ناب ز تو آب می خورد
ای خوش تر از خیال ، عجب نازکانه ای
با آن تن رسیده ، تو شیرین تری ز جان
ای میوه ی جوان ، تو عجب نوبرانه ای
ای نازنین ، به دیده ی من نقش خود ببین
بنگر در این حقیقتِ روشن ، فسانه ای
شب را درون چشم تو بیتوته می کنم
چونان مسافری که در آید به خانه ای
یک شعر تر بخوان به ترنم ز جویبار
تا بشکفم چو گل به طنین ترانه ای
غم نیست گر جهان همه بیگانگی کند
وقتی تو بی مضایقه با من یگانه ای



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
حق داری
جمعه 6 اسفند 1389 ساعت 20:4 | بازدید : 652 | نوشته ‌شده به دست | ( نظرات )

حق داری بخندی وفاصلتوکم نکنی                واسه آرامش من یه نیم نگاهی نکنی
توکه چیزیت نمیشه منم که ضربه میخورم              من دارم بارفتنت ازهمه چی دل می کنم
توکه چیزیت نمیشه منم که دل داده بودم        بس که تندمیرفتی تو ازنفس افتاده بودم
همیشه میخواستی ثابت کنی راهوبلدی               شایدم واسه همین بودکه ازم جلوزدی
تاجایی که دیدمت دنبال راهت اومدم              واسه باتوبودنم به دنیا پشت پازدم
همه جوره توروخواستم دیگه چیزی ندیدم                واسه داشتن توازهمه چی دست کشیدم
حالا بااین همه خاطره ازم دل میکنی              توبهم میخندی وهنوزتودنیای منی
توداری میری ولی نمیگم ازتودلخورم                       توچیزیت نمیشه منم که ضربه میخورم



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10